این روزها شنیده می شود که علیرغم مراجعه و اصرار اعاظم خیراندیش جامعه مبنی بر بازگشت مجدد حضرت حجةالاسلام والمسلمین ناطق نوری به عرصه رهبری و هدایت طیف گسترده اصولگرایان، ایشان همچنان استنکاف ورزیده و ضرورتی برای چنین بازگشتی نیافته و همچنان مصر است که از نقش آفرینی مدیریتی در عرصه فعالیت های سیاسی دور مانده و با فاصله حرکت کند!
البته اگر چه هر فردی صلاح خویش را بهتر از دیگران دانسته و حق دارد خودش در باره خودش تصمیم بگیرد، اما گاهی اوقات افراد فقط به خودشان تعلق ندارند و طبعاً بایستی تابع یک تشخیص و تصمیم جمعی باشند و به عبارتی در قبال اصرار دیگر دوستان، انعطاف پذیر برخورد کنند!
باید مقدمتاً اضافه کنم که جناب آقای ناطق نوری، یکی از مبارزان قدیم و مفاخر انقلاب اسلامی ایران، یکی از فرزندران امام راحل و یکی از صدیق ترین یاران رهبری معظم و در عین حال از مشاهیر مازندران و یکی از خوش کارنامه ترین مدیران نظام در عرصه های اجرائی، قانونگذاری و قضائی است که از عمیق ترین سطح نفوذ اعتقادی و اخلاقی و عاطفی در بین مراجع و علماء و نیز سیاسیون قدیم و جدید در تمام طیف ها و اقشار مختلف مردم برخوردار بوده و دارای پیشینه مثال زدنی بالاترین سطح ظرفیت سیاسی و مدیریتی در پذیرش مخالف و منتقد و قدرت تبریک گوئی به رقیب انتخاباتی قبل ار اعلام نتایج قطعی و نیز ایجاد تسهیلات و سیستم حمایتی برای موفقیت رقیب در عرصه خدمت به مردم است!
ناطق نوری هم در بیت رهبری امام راحل و هم در نهاد رهبری حضرت آیةالله خامنه ای(دام ظله العالی) دارای بالاترین سطح اعتماد و اعتبار بوده و هم امام ایشان را بنام و هم رهبری معظم ایشان را به نام و مرام ستوده و مسئولیت های متعدد واگذار کرده و می کنند و هم اکنون نیز معاونت بازرسی نهاد رهبری به عهده ایشان است!
فلذا به مناسبت استنکاف مصرانه جناب آقای ناطق نوری از بازگشت مجدد به مدیریت سیاسی جامعه بر خویش فرض می دانم تا با ذکر مطالبی، با مخالفت ایشان مخالفت کرده و ضرورت انکارناپذیری را اگر چه تکراری، اما باز هم یادآور شوم!
هیچکس تردید ندارد، جبهه اصولگرایان که مولود تفکر و تدبیر و تلاش خستگی ناپذیر جناب آقای ناطق نوری در سالهای غربت و ناامیدی و پراکندگی یاران امام و رهبری به واسطه جلوه گری ها و تندروی های جناح غرب گرای جبهه اصلاح طلبان بوجود آمده بود، این روزها به واسطه کثرت و تکرر ناشی گری ها و نمک نشناسی ها، دچار تشتت و افتراق فکری و تشکیلاتی شده و انسجام قبلی سران اصولگرایی در مخاطره جدی است!
رئیس جمهورگراها که در قالب قوه مجریه جلوه می کنند، در یک سوی قرار گرفته و حتی خود را اصولگرا هم نمی دانند و در مقابل آنها مطرح ترین چهره های اصولگرایی از اعاظم حوزه گرفته تا مطرح ترین سرمایه های اصولگرایان در سطوح مدیریت جامعه، همانند استاد حبیب الله عسگر اولادی، استاد بادامچیان، دکتر علی لاریجانی، مهندس محمدرضا باهنر، دکتر علی مطهری، دکتر احمد توکلی، دکتر عماد افروغ، دکتر الیاس نادران، دکتر محسن رضائی، دکتر محمدباقر قالیباف، دکتر علاءالدین بروجردی، دکتر خوش چهره، دکتر صفار هرندی و صدها نام مطرح دیگر به اتخاذ مواضع مخالف مبادرت می ورزند، تا جائیکه می توان ادعا کرد که موضوع وحدت سیاسی در طیف های منتسب و یا دارای اشتهار به اصولگرایی کاملاً قمر در عقرب است!
امروز به عینه می توان نگریست که در مواضع سیاسی و دیپلماسی، فرهنگی و هنری، اقتصادی، اجتماعی، علمی و آموزشی و نیز منش های مدیریتی بین طیف دولت و جبهه اصولگرایی اختلافات قابل ملاحظه ای بوجود آمده که با توجه به محتوا و حجم و تکرار و توسعه موضوعی و آماری این مخالفت ها، تعبیر آنها به عنوان اختلاف سلیقه، نوعی ساده لوحی و کبک گونه سر در برف فرو بردن است!
وجود تئوریسین های تاثیرگذاری همچون رحیم مشائی، مقدمه انشقاق فکری جبهه اصولگرایان شده که بطور نمونه می توان به ایجاد طیف نمایندگان طرفدار دولت در فراکسیون اصولگرایان مجلس و انشعاب جامعه وعاظ ولایی از جامعه وعاظ تهران اشاره نمود!
حال که خطر فتنه تا حدود قابل ملاحظه ای از بین رفته و یا لااقل بوی خطرش کمتر به مشام می رسد، شاهدیم که آش جبهه اصولگرایی آنچنان شور شده که حتی آقای حسین شریعتمداری که از حامیان تندروی دولت های نهم و دهم است، مجبور می شود یکی به نعل زده و یکی هم به میخ بزند و متواتراً همچون علی مطهری در دادگاه حضور یافته و پاسخگوی محکمه باشد و یا حجةالاسلام رسائی که در مجلس و جامعه اشتهار به حمایت افراطی از دولت های نهم و دهم داشته و دارد، در یک برنامه زنده تلویزیونی توسط آقای جوانفکر متهم به نگرش اصولگرائی در مقابل احمدی نژادگرائی می شود و نیز در شرایطی دیگر حتی آقای کلهر هم منتقد دولت و شخص رئیس جمهور می شود!
البته نمی توان در همین راستا، مرزبندی داخل کابینه و طیف رئیس جمهورگرا را نیز در دو دولت نهم و دهم نادیده گرفت و به تفاوت روش و تفکر افرادی همچون محصولی، داودی، مشائی، رحیمی، متکی، داود احمدی نژاد، صفار هرندی، جهرمی، باقری لنکرانی که فعلاً حول محور رئیس جمهور گرد آمده اند، اشاره ای نکرد، چرا که این تفاوتها مستعد و آبستن مخالفت ها و حتی انشعاب های بعدی است!
موضع گیری مراجع، علماء و فضلای حوزه و حتی ائمه جمعه و نمایندگان محترم ولی فقیه در استانها با مواضع فرهنگی دولت از یک سو، و از سوئی دیگر اختلاف بین دولت و مجلس، مسائل بین دولت و قوه قضائیه، اختلاف بین دولت و مجمع تشخیص، مسائل بین دولت و شورای نگهبان و...در انحاء مختلف موجب توقف یا کندی تلاشهای خدمتگذارانه در سطح ملی می شود!
طرح مسائل اختلاف برانگیز و ظهور حوادث تنش آفرین ذیل ضرورت ایجاد تنوع در رهبری و چگونگی هدایت این جبهه وسیع را در نفرات و تفکرات تایید کرده و هیچ تردیدی را در احساس خطر برای آینده اصولگرایی در ایران بجا نمی گذارد!
۱-اعلام دوستی با ملت جعلی و خودساخته اسرائیل
۲-اعلام ملت امریکا به عنوان ملت برتر جهان
۳-انتقاد و زیر سئوال بردن مدیریت الهی انبیاء عظام همچون نوح پیامبر
۴-طرح مکتب ایران در مقابل و یا جایگزین مکتب اسلام
۵-برای انسان ظرفیت خدایی قائل شدن
۶-حمایت محتوایی و مالی از هنرمندان مسئله دار داخلی و خارج نشین
۷-حضور در همایشی در ترکیه که به اجرای رقص توسط دختران اشتهار یافته است
۸-اصرار بر احتساب سفر ملکوتی حج به سفری توریستی و الحاق سازمان حج به سازمان گردشگری
۹-برگزاری یکی از پرهزینه ترین همایشهای ایرانیان خارج از کشور در تهران و دعوت از چهره های مظنون
۱۰-حذف درون فراکسیونی باهنر از نایب رئیسی مجلس
۱۱-دعوای هتاکانه بین علی مطهری و کوچک زاده، بین توکلی و حسینیان، بین رسائی و لاریجانی و...
۱۲-............
خلاصه اینکه در آستانه ششمین سالروز کنارکشیدن جناب آقای ناطق نوری از مدیریت جبهه اصولگرایی، با توجه به مطالب گفته شده و گفته نشده به این نتیجه می رسیم که بازگشت ایشان و فعال سازی مکتب مدیریت ناطق نوری، ضرورت و نیاز انکارناپذیر جامعه امروز ماست تا بواسطه حسن سابقه ایشان در عرصه مدیریت کلان، یکبار دیگر شاهد نشاط و وحدت سیاسی ترجیحاً در جبهه خودی و منتسب به ولایت مطلقه فقیه باشیم!
چرا که مکتب مدیریت ناطق نوری، دارای ظرفیت کافی، سعه صدر اسلامی، بینش جامع، تفکر جبهه ای بجای تفکر طیفی، ولایت مداری، عدالت خواهی، محبت ورزی، صداقت منشی، سیاست ورزی، مصلحت اندیشی، منفعت گریزی، اسلام خواهی، انصاف محوری، عزت طلبی، اندیشه گرائی،حسن خلق و اخلاق گرائی، تدبیرگرائی، مرزبندی اعتقادی، کارشناسی، شایسته سالاری، توانمند گرائی، واقع بینی، آینده نگری، همه جانبه نگری، انگیزه بخشی، خردورزی، خداترسی، خداناظری، خداگونگی و دهها عنوان دیگر است که هر یک را می توان خلاصه ای از یک مانیفست مفصل دانست که به واسطه آن، سلسله مشکلات اجرائی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را حل کرد!
امیدوارم تا از این دیرتر نشده، به حرمت این ضرورتها و دیگر مصلحتها، ایشان در مقابل اصرار خیرخواهان و خیر اندیشان جامعه انعطاف نشان داده و مجدداً به عرصه مدیریت جبهه اصولگرایی برگردد و وحدت مورد انتظار رهبری معظم را به بهترین شکل ممکن تحقق بخشد و به عنوان یک کاربلد کهنه کار و سرد و گرم چشیده روزگار، میدان عمل را با تقسیم کار، تفکیک مسئولیتها و وظایف و تصحیح اشتباهات فرهنگی و اجرائی، توجیه و تقریب طرفین اختلافات و سایر کارکردهای تاثیرگذار به اعتدال و صحت رهنمون شده و اوضاع و ایام جامعه را از حالت قمر در عقرب خارج سازد و فضای اختلاف خیز امروز را به فضای وحدت انگیز سال ۸۴ برگرداند!
صادقعلی رنجبر-عضو هیئت علمی دانشگاه-۲۸/۷/۸۹